ایرانویج
از تعلق زرتشت به ایرانویج یا زایش وی در آن جا، در یسن 9/14؛ آبان یشت/104؛ درواسپ یشت/25؛ ارت یشت/45 و بندهش (ص 76، 89، 152) اشاره رفته است. سرزمین زرتشت – چنان که اینک میدانیم – بخشی از منطقهی هندوایرانی نشین متعلق به حوزهی تمدنی Andronovo بوده که گسترهی این تمدن از سیبری غربی تا رودخانهی اورال را دربر میگرفته است (بویس، 1377، ص 50 به بعد؛ بهار، 1376، ص 387 به بعد). قبایل ایرانی (آریایی) پس از مهاجرت از این مناطق به سوی نواحی جنوبیتر در آسیای میانه و سپس نجد ایران (سدهی دهم پیش از میلاد)، سرزمین اجدادی و خاستگاهی خود را که در گذشته ترک کرده بودند، با نام «ایرانویج» میشناختند و میخواندند.
در نوشتههای مزدایی، ایرانویج خاستگاه نخستین نمونههای زندگی، انسان (گیومرث) و جانور (گاو ایوداد) دانسته شده (بندهش، ص1-40و 78) و در روایاتی دیگر، بهترین و زیباترین و رامشبخشترین سرزمین توصیف میگردد (ویدیوداد1/2-1؛ بندهش، ص133). این نکات نمودار آن است که در اسطورههای پسین ایرانی، «ایرانویج» سرزمینی که نیاکان ایرانیان از آن برخاسته و به سوی منطقهی کنونی ایران رهسپار شده بودند، مبدل به سرزمینی مقدس و اسطورهای گردیده و از این رو، خاستگاه نخستین جیات در زمین (انسان و جانور) دانسته شده و در کنار داشتن منزلت «سرزمین خاستگاهی»، در اوضاع نوستالژیک بعدی، تبدیل به «آرمانشهری» گردیده که نمونه عالی بهترین و برترین زیستگاه بوده است. گفتنی است که در بیتش اسطورهای غالب ملل باستان، سرزمین خاستگاهی آنان، کانون آفرینش و محور کیهان به شمار میآمده است؛ چنان که «مکه» برای اعراب و «اورشلیم» برای یهودیان (الیاده، 1375، ص9-31؛ الیاده، 1378، ص31-20).
ایرانشناسانی چون «مارکوارت» و «هنینگ»، در پژوهشهای پیشرو خود با این استدلال که در فهرست جغرافیایی ویدیوداد (فرگرد1/2-1) که ترتیب ذکر نام مناطق از شمال به جنوب است، از «ایرانویج» پیش از «مرو» و «سغد» نام برده شده و در شمال این مناطق نیز خوارزم قرار دارد، و نیز با توجه به این که در فهرست جغرافیایی مهریشت (بند14) بر خلاف فهرست ویدیوداد – که از خوارزم نامی نرفته ولی از ایرانویج یادشده – در آن از خوارزم یاد شده اما نامی از ایرانویج نرفته است، در نهایت، ایرانویج منطبق بر منطقهی خوارزم انگاشته شده است (هنینگ، ص 96؛ کریستنسن، ص 12). اما این تطبیق هیچ دلیل استوار و قانع کنندهای ندارد (نیولی، فصل سوم) ضمن این که گفته میشود آن بخش از فهرست جغرافیایی ویدیوداد که به ایرانویج اشاره دارد (فرگرد1/2-1)، الحاقی است (بویس، 1377، ص4؛ نیولی، ص90). به هر حال آن چه از محتوای برخی روایتهای مزدایی بر میآید، زادگاه زرتشت (ایرانویج) اساساً در سرزمینهای بسیار دور شمالی دانسته میشده است (بویس، 1377، ص7، 26، 309). اما امروزه کشف آثاری باستانی از جوامعی کهن واقع در مناطق شمالی آسیای میانه (قزاقستان کنونی) که مطابق با توصیفات گاهان و اوستای کهن از جامعهی عصر زرتشت است، فرض واقع بودن «ایرانویج» - زادگاه زرتشت و خاستگاه آریاییان – را در قزاقستان کنونی، بیش از هر جای دیگری، تأیید و تأکید میکند (بویس، 1377، ص 59 به بعد؛ بویس، 1381، ص15؛ مقایسه کنید با: بهار، 1376، ص387 به بعد؛ بهار، 1352، ص هفده به بعد).
در بیشتر روایتهای سنتی مزدایی و عهد اسلامی، زادگاه زرتشت، «آذربایجان» دانسته شده (بیرونی، ص 541؛ حمزه اصفهانی، ص 37؛ مسعودی، ص224؛ آموزگار- تفضلی، ص33) و در پی آن، ایرانویج نیز واقع در آذربایجان پنداشته شده است (بندهش، ص128). اما – جدای از دلایل تاریخی و زبانشناختی ناقض این انتساب – امروزه به آشکارا ثابت شده است که نسبت دادن زرتشت (و ایرانویج) به آذربایجان مربوط به زمانی است که این ناحیه از دوران سلوکیان تا عهد ساسانیان کانون و پایگاه زرتشتیگری بود و روحانیان توانمند آن سامان برای ایجاد ارج و تقدسی پرسابقه برای پایگاه خود، نه تنها کوشیده بودند که زادگاه پیامبر خویش را در آذربایجان وانمود کنند، بل که تلاش کرده بودند نام مکانهای اسطورهای و مقدس جامعهی کهن اوستایی (مانند رود دایتی و کوه اسنوند) را به مناطقی در آذربایجان منتقل و اطلاق نمایند (دوشنگیمن، ص 3-182؛ هنینگ، ص97؛ بویس، 1377، ص13-10؛ آموزگار- تفضلی، ص23).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتابنامه:
* آموزگار، ژاله – تفضلی، احمد: «اسطورهی زندگی زرتشت»، نشر چشمه، 1375
* الیاده، میرچا (1375): «مقدس و نامقدس»، ترجمهی نصرالله زنگویی، انتشارات سروش
* الیاده، میرچا (1378): «اسطوره بازگشت جاودانه»، ترجمه بهمن سرکاراتی، نشر قطره
* «بندهش»: نوشتهی فرنبغ دادگی، ترجمهی مهرداد بهار، انتشارات توس، 1369
* بویس، مری (1377): «چکیدهی تاریخ کیش زرتشت»، ترجمهی همایون صنعتیزاده، انتشارات صفیعلیشاه
* بویس، مری (1381): «زردشتیان؛ باورها و آداب دینی آنها»، ترجمهی عسکر بهرامی، انتشارات ققنوس
* بهار، مهرداد (1352): «اساطیر ایران»، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
* بهار، مهرداد (1376): «پژوهشی در اساطیر ایران»، انتشارات آگه
* بیرونی، ابوریحان: «آثار الباقیه»، ترجمهی اکبر داناسرشت، انتشارات ابن سینا، 1352
* حمزهی اصفهانی: «تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا»، ترجمهی جعفر شعار، انتشارت امیرکبیر، 1367
* دوشنگیمن، ژاک: «دین ایران باستان»، ترجمهی رؤیا منجم، انتشارات فکر روز، 1375
* کریستنسن، آرتور: «مزداپرستی در ایران قدیم»، ترجمهی ذبیحالله صفا، انتشارات هیرمند، 1376
* مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین: «مروج الذهب»، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، 1370
* نیولی، گراردو: «زمان و زادگاه زرتشت»، ترجمهی سید منصور سیدسجادی، انتشارات آگه، 1381
* هنینگ، والتر برونو: «زرتشت؛ سیاستمدار یا جادوگر»، ترجمهی کامران فانی، نشر پرواز، 137